انتهای خاموشی
صدای سکوت

مهره ی سوخته در بازی و تلاش می کنی که از دور رقابت ها حذفت نکنند تلاش می کنی نمی پذیرند...برای لحظه هایی که در جدال با پوچی می گذرند و فرو می ریزند چه می توان کرد..؟ ناچار به شعر روی میاوری...

دو بیت شعر و چند خط شکایت از زمان... چه تند می روند..؟ تمام روزها و ماه ها و سال ها... بدون آرمان چرا نشسته ای هنوز دوشنبه هم گذشت...


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در 14 / 12 / 1390برچسب:,ساعت 12:15 توسط غریب|


آخرين مطالب
» مادر
» بهار نیامد...
» انتهای خاموشی
» نفت که آمد و رفت...
» بعده این شب تاریک نوبت صبحه..!
» چرا پایان ندارد تابش تاریک بیداد..!
» شکوه ای برای من برای تو
» حرفای خودمونی

Design By : Pichak